امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

گل خونه ما

لبخند بزن

زندگی کن و لبخند بزن

بخاطر آنهایی که

با لبخندت زندگی میکنند

به امیدت زنده هستند

با  یادت خاطره میسازند

نمیدانیم در زندگیت "بهترین"چگونه معنا میشود

ما بهترین را برای عزیزترینمان آرزومندیم

 

 

مامان و بابای امیرحسین

 

 

برف بازی

امروز صبح که بیدار شدیم برف اومده بود. البته تا وقتیکه ما اومدیم از خونه بیرون بریم آفتاب شده بود و برفها داشتند آب میشدند. ولی با مادر و بابایی رفتیم کوه و امیرحسین جون برف بازی کرد. ...
13 بهمن 1392

پسر خوب

از دیروز امیرحسین جون وقتی دستشوئی داره بهم میگه. دیشب دو تا گل سر برداشته بود زده بود به سرش بعد از سرش برداشته زده به کلید در اتاق و میگه : من پسرم ولی در دختره.   ...
12 بهمن 1392

حسرت کودکی

کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!! بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم دنیا را ببین بچه بودیم از آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید! **** بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آ...
1 دی 1392

بدون عنوان

سلام عزیز دلم.   پسرم صبحها که از خواب بیدار میشی اگه من کنارت نباشم با صدای بلند میگی :  امیرحسین :  "مامان خوشگلم" یا "مامان خوبم" یا "مامان عزیزم"  مامان : بله پسر گلم. امیرحسین : کجایی؟ بیا توی اتاق . مامان : بیام توی اتاق چکار کنم؟ امیرحسین : بیا منو ببین. بیا پیشم که با هم دوست باشیم. وقتی مامان میره توی اتاق : امیرحسین : سلام . بابا کجا رفته ؟ مامان : سر کار . ..... ...
7 آذر 1392

امیرحسین و پشت بام

      پسرم اینقدر باغبانی دوست داره که شبها هم گلها را آب میده. انشاالله بزرگ بشی تمام گلهایی که بابایی با عشق می کاشتند و شما با عشق میکندی و میشکستی را جبران کنی.   ...
14 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل خونه ما می باشد