امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

گل خونه ما

برنامه روزانه مامان و مامان زري

اين دسته گل امروز اميرحسين گل ماست. بعد از كلي شيطنت از صبح تا ساعت 3 بعدازظهر وقتي كه من خسته از كار روزانه و ... فقط براي چند دقيقه پلكهام سنگيني كرد و خوابم برد بعد از اون چند دقيقه وقتي چشمم را باز كردم فكر كردم دارم خواب مي بينم ولي ديدم اميرحسين با لوله خالي دستمال كاغذي كنارم ايستاده و داره مي خنده. در ساكش را باز كرده بود و دستمالها را به اين روز انداخته بود بقيه چيزهايي هم كه مشاهده مي كنيد وسايل توي كمدهاست كه اومدن بيرون هواخوري.بچه ام دلش نمياد لباسها و پتوها و ... توي كمد تنها باشن.شايد فكر ميكنه دلشون اون تو ميگيره.الهي قربون اون دلت برم عزيزم ولي يه كم به فكر مامانت هم باش. و اين برنامه يكي از برنامه هاي روزانه من و ما...
19 آبان 1391

دايي دوتور

سلام عزيز دل مامان.از ديروز از زير سينه ات تا نزديك شكمت دونه هاي ريز زده بود. پوست اون قسمت هم قرمز و زبر شده بود. بهت گفتم : اميرحسين جون بريم دكتر؟ گفتي : دوتور دوتور. يعني زود باش بريم دكتر.دكتر خودت نرفتيم چون ساعت 22:30 بود .بنابراين رفتيم خونه دايي رضا.گفتم : اميرحسين بريم دايي دكتر؟ كفشات را آورده بودي كه بپوشي و ميگفتي : دايي دوتور دايي دوتور. معمولا" بعضي كلمات را دو يا سه بار تكرار ميكني البته براي تاكيد و گاهي هم منظورت اينه كه عجله كنيد. دايي رضا معاينه ات كردند و معلوم شد كه حساسيته ولي به چي مشخص نبود البته يه نوع ويروس هم اومده بود سراغت ولي چون شما خيلي قوي بوده باهاش مبارزه كردي و زود از بدنت بيرونش كردي.اميدوارم كه هميشه ...
17 آبان 1391

دايره لغات 3

سلام اميرحسين شيرين زبونم. به دايره لغاتت كلمات ديگه اي اضافه شده كه برات به يادگار مي نويسم: مامان : در دايره لغات 1 ميگفتي "ماما" ولي حالا ميگي"مامان". علي : در دايره لغات 1 ميگفتي"عييييي" ولي حالا ميگي"علي". ددر : در دايره لغات 1 ميگفتي"در" منظورت "مادر"بود. داغ : در دايره لغات 1 ميگفتي "دددا".   تانك : يعني "بانك" وقتي بهت ميگم بابا كجا ميره سركار ميگي : تانك دديو : راديو ايف : كيف لالاد : سالاد دي دون : زيتون ددا : غذا آددال : آشغال مامون : سيفون دستشويي. هركس ميره دستشويي ميري پشت در مي ايستي وقتي مياد بيرون چند بار پشت سر هم ميگي : مامون مامون مامون.يعني سيفونو بكشيد و بايد صداي سيفونو بشنوي و آبي كه دا...
12 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل خونه ما می باشد