اميرحسين و 3 هفته اي كه گذشت

اين عكس مربوط به روز پنجشنبه 91/09/09 است.چند ساعت پس از زمين خوردن اميرحسين در سالن پذيرايي.دستش خيلي درد ميكنه.دستش را گرفته و ميگه : درد.

عزيز دلم انشاالله كه هميشه شادي كني ولي نه با اين شتاب كه اينقدر محكم بخوري زمين. 

توی این عکس امیرحسین سرماخورده و با دست شکسته ای که هنوز گچ نگرفتیم با فین گیرش بینیش را تمیز کرده و حالا داره خود فین گیر را با دستمال تمیز میکنه. 

این نمایی از داروهای امیرحسینه که برای سرماخوردگی و عفونت گوشش باید مصرف کنه.

امیرحسین را می بینید همچنان با دست شکسته ای که هنوز گچ گرفته نشده.

رفته روی ترازو و میگه : ده. یعنی من ده کیلو هستم.

امیرحسین در حال تماشای تلویزیون.

آخه عزیزدلم چرا از تلویزیون میری بالا که ما مجبور بشیم تلویزیون را بذاریم پشت مبلها که دست شما بهش نرسه و شما هم مجبور باشی با اعمال شاقه تلویزیون تماشا کنی 

اینجا 7 روز بعد از شکستن دستت بود که دوباره بخاطر دویدن سریع و بیش از حد زمین خوردی.

توی این عکس پات را گرفتی و میگی : درد.

اینجا از خواب بیدار شدی و ناراحتی که چرا نمیتونی راه بری.

دیشب که خوردی زمین پات در رفته ولی اینقدر درد داشتی که وقتی رفتیم عکس پات را بگیریم دکتر میگفت : احتمالا" پاش شکسته.

بالاخره بعد از 8 روز دستت را گچ گرفتیم.چند روز اولش را بخاطراینکه گوشت عفونت داشت و تب داشتی قطره استامینوفن بهت میدادم و به همین دلیل درد دستت ساکت شده بود.در ضمن بخاطراینکه خیلی هم نسبت به درد مظلومی برات چکاپ ماهیا نه هم که بردمت دکتر معاینه ات کرد ولی گفت : موردی نداره تا اینکه دوباره خوردی زمین و رفتیم از پات عکس بگیریم که به اسرار دایی رضا از دستت هم عکس گرفتیم و دیدیم مچ دستت شکسته.روز 91/09/16 رفتیم دستت را گچ گرفتیم.  

اینجا هم گچ دستت را نشون میده که از همون ساعتهای اولیه علیرغم سفارشی بودن گچت تمام پنبه ها را ازش کشیدی بیرون.