دیروز هم گذشت.....

سلام پسر گلم.دیروز هم گذشت مثل بقیه روزها اگرچه خیلی سخت گذشت. ولی شاید سختی دیروز باعث بشه تا شیرینی روزهای دیگر را بهتر درک کنیم. امیدوارم زندگیت همیشه سرشار از شادی باشه و اگه گاهی اوقات مشکلی برات پیش اومد با صبر و تحملت مشکلات را پشت سر بگذاری و از مشکلاتت پلی بسازی برای رسیدن به خوشبختی و شادیهای روزافزون.

اگه میخوای بدونی دیروز چطور گذشت سری بزن به ادامه مطلب....

چند شب پیش بنا به توصیه یک عطار برای چرب کردن پای شما از روغن کنجد استفاده کردم پریروز صبح وقتیکه مای بیبی شما را باز کردم دیدم پات سوخته و  دیروز ساعت 5 صبح با گریه و ناله شما از خواب بیدار شدم. اینبار وقتی مای بیبی را باز کردم دچار سوختگی فوق العاده وحشتناکی شده بودی که به هیچ طریقی نمیتونستی بخوابی نه به پشت نه به شکم. مثل ورزشکارهای باستانی که به حالت شنا میرن اونطوری میخوابیدی. لباس هم نمیشد بپوشی. خلاصه دایی رضا اومد و با طبابتش در عرض 24 ساعت وضعیت شما از این رو به اون رو شد. ولی این 24 ساعت را مرتب جیغ میزدی مخصوصا" دیشب تا ساعت 3:15 دقیقه نصف شب.واقعا" داشتم از پا درمیوم چون توی 48 ساعت گذشته اش فقط 4 ساعت فرصت کرده بودم بخوابم و مدت یک هفته هم بود که شما و بابا سرما خورده بودید و اصلا" فرصت اینکه استراحت کافی بکنم نداشتم...........

به هر حال گذشت و خوشحالم که هر چند خیلی سخت ولی با پایانی خوب گذشت.

از همه کسانی هم که در این مدت به هر نحوی کمکمون کردند از طرف امیرحسین ممنونم.