امیرحسین در ماهی که گذشت
امیر حسین در حال برداشتن سطل لگوهاش
امیرحسین در حال تماشای تلویزیون
امیرحسین در حال نقشه کشیدن برای رسیدن به قابلمه
امیرحسین و مسیح
امیرحسین و سبد پیک نیک
وقتی امیرحسین دختر میشه
بفرمایید ادامه مطلب
وقتی امیرحسین میخواد با مهر مامان فردوس نماز بخونه
وقتی امیرحسین کوهنوردی میکنه
وقتی امیرحسین برای اولین بار بدون شیر خوردن و غصه دار خوابش برده چون از شیر گرفته شده
امیرحسین ناراحت از اینکه بجای شیرمادر باید حلوا کنجدی بخوره
بغض را توی چهره اش می بینید؟
چند تا اسباب بازی برای اینکه جدید باشه و یه کم از غصه های بچه ام کم بشه
یک قلاب ماهیگیری
گل سفالگری به همراه وردنه و چند تا قالب
گل بازی استرس بچه را کم میکنه
و یک سطل به همراه بیلچه و شن و ماسه که عکسش را فعلا" ندارم ولی امیرحسین جون این یکی را
بیشتر از همه دوست داشت.
چون فعلا" ناراحته با قلاب ماهیگیریش رفتار خوبی نداشت.
با گل بازی هم رابطه خوبی برقرار نکرد و گلها را پخش میکرد و فرشها و مبلهای مامان زری را با گل یکی کرد.
و اما آخرین روز از مرداد ماه 92
امیرحسین در مسجد جامع در حال دانه ریختن برای کبوترها
بهشون میگفت : کبوترها بفرمائید بیاین دونه بخورین